کد مطلب:223802 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

اوضاع در کوفه در عصر مأمون
در تاریخ دهم جمادی الثانی 199 هجری قمری محمد بن ابراهیم بن اسحق بن ابراهیم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام در كوفه قیام كرد و این شخص بزرگوار مردم را دعوت بحضرت رضا از خاندان آل محمد صلی الله علیه وآله و عمل كردن بكتاب خدا و سنت می فرمود.

نامبرده معروف به (ابن طباطبا) بود زیرا پدرش بعلت لكنت زبان وی، در كودكی او را باین نام نامیده بود و اعتماد محمد در امور لشكری بر سری بن منصور ملقب به «ابی السرایه» بود و جنبش و نهضت ابن طباطبا مسلما از ایمان محكم بخاندان علوی سرچشمه می گرفت زیرا آن خانواده را در امر خلافت مسلمین صاحب استحقاق می دانست. اوضاع، در ابتدای امر، با این انقلاب از هر جهت مساعد می نمود و انتظار می رفت كه قیام مزبور بر ضرر دولت عباسی تمام شود و كار آنها را خاتمه دهد.

اسباب و وسائلی كه موجبات پیشرفت امر را فراهم می كرد جهات عدیده داشت كه می توان آنها را بشرح زیر خلاصه نمود:

1 - طاهر بن حسین (ذوالیمینین) بامر مأمون، از حكومت شهرهائی كه فتح كرده بود بر كنار شد و این امر تولید بی تربیتی هائی در شهرهای میانه عراق عرب نمود.

2 - اهل عراق عرب از غلبه و نفوذ اولاد سهل بر مأمون خشمگین شدند و این بدبینی هنگامی شدت گرفت كه مأمون حسن بن سهل را بفرمانداری عراق برگزید. زمامداری حسن سهل بین مردم موجب گفتگوهائی شد كه باین موضوع، محمد بن جریر طبری، در تاریخ خود اشاره كرده است.

گفتار مردم این بود كه فضل بن سهل وزیر، بر مأمون تسلط یافته و مأمون را در قصری



[ صفحه 210]



بشكل توقیف و محبوس محترم نشانده بنام وی حكومت می كند و ملاقات او را با سران لشكر ممنوع كرده كارها را بدلخواه خویش اداره می كند و استبداد رأی نشان می دهد باین جهت مردم نسبت باو بدبین شده و هر كس در خاك عراق ساكن بود چه از بنی هاشم و چه از بزرگان سایر قبایل نسبت باین پیش آمد خشمناك بودند و تسلط فضل بر مأمون بشكل منكری در نظرشان جلوه گر شده بود.

3 - طایفه بنی عباس نیز، چون مأمون یك خانواده ایرانی را بر عرب برتری داده بود و عاصمه خلافت اسلامی را بمرو خراسان منتقل كرده بود - بر او با دیده خشم می نگریستند و این عوامل بین زعمای عباسیان، در بغداد و مأمون تولید نقار و اختلاف و كدورتی كرده بود كه بضرر مأمون تمام شد و بدست كسانیكه خیال شورش و انقلاب داشتند، فرصت بیشتری داد و برای عكس العمل ها میدان بزرگتری گشوده گشت.4 - همچنین فتنه بین دو برادر (امین و مأمون) و كشته شدن محمد امین، سستی اركان امپراطوری دولت عباسی را در میان خودشان موجب گردید.

5 - تمایل اكثریت ساكنین شهر كوفه بخاندان علی علیه السلام نیز یكی از جهات بود.

6 - تعدی و ستمی كه از طرف «هرثمة بن اعین» یكی از سرداران لشكر مأمون نسبت به «ابی السرایا» وقوع یافت یكی دیگر از علل شمرده می شود.

بنا بروایت طبری ابوالسرایا یكی از سران نامی لشكر هرثمه بود و شخص اخیرالذكر نسبت به پرداخت حقوق و جیره ابی السرایا، ابراز تعلل و مسامحه می كرد بدین جهت نامبرده از هرثمه دوری جسته بكوفه رفت و با (ابن طباطبا) بیعت نمود.

7 - علت دیگر پیشرفت ابن طباطبا گردآمدن مردان موثق بدور او و انصراف بقیه زعما و اهل بیت از امور سیاسی بود ابوالفرج اصفهانی برای ما روایت می كند كه «نصر بن شیث» وارد مدینه گردید و پرسش نمود چه مردان بزرگ و سرشناسی از اهل بیت باقیمانده اند؟ باو گفته شد سه نفرند:

1 - علی بن عبدالله بن الحسن بن الحسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام.

2 - عبدالله بن موسی بن عبدالله بن الحسن بن الحسن.

3 - محمد بن ابراهیم بن اسمعیل بن ابراهیم بن الحسن بن الحسن.

اما علی بن عبدالله مشغول عبادتست و دست كسی بدامان او نمی رسد و عبدالله بن موسی،



[ صفحه 211]



چون حكم بحبسش داده اند ترسان و پنهان زندگی می كند و محمد بن عیسی تنها كسی است كه با مردم معاشرت دارد و در شأن خلافت و امامت مكالمه می نماید.

8 - نصربن شیث كه سابقا محمد بن ابراهیم معروف بابن طباطبا را ملاقات كرده بود خدمت ایشان رسید وعده همه گونه كمك و مساعدت داده و تشویق و تحریض بر خروج كرده و بخاطر ایشان آورد كه خلفای عباسی چقدر از اهل بیت را به قتل رسانیده و حقوق شرعی آنان را غصب كرده اند و گفت:

«شما خاندان عصمت و طهارت تا چند باید در حال مغلوبیت و مقهوریت بسر برید... شیعه ها و طرفداران شما را از بین ببرند و حق شما را پایمال كنند؟ پس با یكدیگر وعده گذاشتند بعد از پایان یافتن اعمال حج نصر بن شیث بجزیره آمد و عشایر خود را سرجمع كرده و مقصد و رأی را بر آنان عرضه كرد. بعضی از ایشان اجابت و اظهار پشتیبانی كردند و برخی دیگر امتناع نمودند و نامبرده بواسطه اختلاف و تشتت آراء نتیجه نگرفته باین جهت در نیت و عزم خود حقیر و سست شد و از ابن طباطبا اعتذار جست باین مضمون كه:

«اگر چنین گمانی بقبیله خود می بردم بشما وعده یاری و نصرت نمی دادم و فقط كاری كه توانست بكند، تقدیم پنجهزار دینار بود تا بدینوسیله در امر نهضت تقویت مادی كرده باشد و ابن طباطبا بازگشت در حالی كه مترنم باین اشعار بود:



سنغنی بحمدالله عنك بعصبة

یهشون للداعی الی واضح الحق



طلبت لك الحسنی فقصرت دونها

فاصبحت مذموما و زلت عن الصدق



جودا فلهم سبق و صرت مقصرا

ذمیما بما قصرت من غایة السبق



و ما شی ء سابق و مقصر

یؤل به التقصیر الا الی العرق



9 - دیگر از عوامل پیشرفت ابن طباطبا وجود احساسات عالیه ای بود كه نسبت به ضعفا و زیردستان ابراز می داشت چنانچه این حسن زیردست پروری و لطف نسبت طبقه مادون در هر كس باشد باعث تفوق نفوذ او می گردد و تقدم در امور خیریه عمومی سنگ پیشرفت مقاصدش را، بدست خود می چیند و پی ریزی می كند.

از جمله این خبر نقل شده است كه هنگام دخول ابن طباطبا بكوفه در خیابانی از خیابان های آن شهر عبور می كرد ناگاه نظرش بر پیرزنی افتاد كه دنبال بارهای خرما می رود و از روی



[ صفحه 212]



استیصال دانه ها رطب را كه بر زمین افتاده و با خاك آلوده می شود، جمع كرده در غبای كهنه و مندرس می گذارد ابن طباطبا پیش رفته پس از احوالپرسی و تفقد سئوال كرد این خرماها را می خواهی چه كنی؟ جواب داد «من زن بیوه ای هستم كسی نیست امور مرا اداره كند بعلاوه چند دختر دارم و از مال دنیا دستمان بكلی تهی است، در فقر و بیچارگی می گذرانم لذا ناچار دنبال این كارها می روم كه قوت خود و فرزندانم را فراهم نمایم.

ابن طباطبا پس از شنیدن این سخنان از پیره زن برقت درآمد و بشدت گریستن آغاز كرد و گفت «بخدا قسم تو و امثال تو باعث خروج و قیام من شدید كه در طرفداری از بینوایان بكوشم تا زمانیكه خونم ریخته شود».

عمل و اسباب مذكور، در برافروختن آتش انقلابی كه در كوفه برپا شد، ممد گردید.قائدین این نهضت دو نفر بودند اول محمد بن ابراهیم العلوی معروف به ابن طباطبا دوم ابوالسرایا و حق اینست كه گفته شود ابوالسرایا سركرده با تجربه و كارآمدی بود كه قلبا تمایل بزمامداری خاندان علوی داشت و در انتهاز فرصت می گشت تا خانواده بنی عباس را دچار پراكندگی و تفرقه كند كه با ایجاد عداوت بین امین و مأمون، باین مقصود نائل شد و برویه خود ادامه داده بوسائل مختلفه متشبث می گردید تا نقل خلافت را بآل علی صورت وقوع دهد و در همان حینی كه ابن طباطبا مبادرت به نشر دعوت كرده بود، چون با آرزوی ابوالسرایا وفق می داد موقع مناسبی خدمت ایشان رسید و با یكدیگر موافقت رأی حاصل كردند. قبل از اینكه بذكر عملیات ابوالسرایا بپردازیم لازم می آید تشریح كنیم این مرد كی بود و از كجا پیدا شد؟